کتاب داستان آقای خوش تیپ
قسمتی از این کتاب را میخوانید:
بابک با روحیهی شاد و آرامش گفت:«ما نزدیک بیست و شش هفت روزه که اومدیم داخل خاک سوریه دو روزه که تو این موضع هستیم و تأمین جاده ایم برای این که بچه هامونو کسی اذیت نکنه بچه ها تو عملیاتن هم این سمت هم اون سمت که داریم یکی از دهاتهای اطراف بوکمال رو میگیریم و از اونجا وارد بوکمال میشیم برای گرفتن اونجا از دست داعشیهای تکفیری ان شالله که نابود بکنیم اونا رو از ریشه کنده بشن اینا به امید خدا بعد از گرفتن این منطقه بر میگردیم بوهوس و بعدش هم میریم توی خاک ایران به امید خدا دیگه بمونیم همونجا.»
بابک کمی از بعضیها دلگیر بود از کسانی که حرفهای نامناسب به بچههای مدافع حرم میزدند. با این حال مهربانی و لبخندش را بیشتر کرد و ادامه داد:«من به پیام دارم برای کسایی که تو ایران فکر میکنند که ما اینجا هستیم و یه حرفهایی به ما میزنن که نامربوطه.
عزیزای من ما اینجا هستیم برای این که داعشیهای تکفیری وارد خاک ما نشن ما این جا هستیم واسه این که از ناموس خودمون دفاع بکنیم ما اینجا هستیم چون از اعتقاداتمون دفاع بکنیم آره عزیزای من شمام نگید مدافع بشار ما مدافعان حرمیم ما مدافعان ناموس کشورمونیم. عزیزای منید یا علی»
بخشی از کتاب داستان آقای خوش تیپ
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.